کد مطلب:106570 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

خطبه 185-در وصف منافقان











[صفحه 773]

از خطبه های آن حضرت علیه اسلام است كه در آن صفات منافقان را بیان فرموده است: ذاد: دور كرد، غمره: بیشترین هر چیز، اسحق المزار: دورترین دیدارگاه، سحق، با ضمن به معنای دور است همچنین با ضم حاء. یرصدونكم: در كمین شما می نشینند و انتظار می كشند، (خدا را سپاس می گزاریم كه ما را به فرمانبرداری خویش توفیق داده، و از نافرمانی بازداشته است و از او درخواست می كنیم كه نعمتش را كامل گرداند، و دست توسل ما را به ریسمان محكمش برساند، و گواهی می دهیم كه محمد (ص) بنده و فرستاده اوست كه برای به دست آوردن خشنودی او در امواج سختیها و مشكلات فرو رفت، و جرعه های پیاپی غم و اندوه در این راه نوشید، در حالی كه نزدیكانش دارای احوالی ناپدیدار، و بیگانگان با او بر سردشمنی و پیكار بودند، اعراب برای تسریع در نبرد با او زمام مركب را رها ساختند و برای شتافتن به جنگ او بر شكم شتران نواختند، تا این كه دشمنی خود را از دورترین خانه ها و پرفاصله ترین جاها به میدان او درآوردند. امام (ع) در این خطبه از دو دیدگاه به حمد و ستایش خداوند متعال پرداخته است، یكی آن كه توفیق طاعت و فرمانبرداری را كه بزرگترین وسیله رستگاری است نصیب فرمو

ده و دیگر این كه از گناه و نافرمانی كه سبب بزرگترین خسران و زیان است دور داشته است. این كه خداوند بنده ای را از گناه دور نگه بدارد یا از طریق نواهی و هشدارهایی است كه درباره لزوم دوری جستن از گناه، و كیفر گنهكاران داده است، و یا این كه دست او را از وصول به اسبابی كه وی را به معصیت می كشاند و به گناه وادار و آماده می كند كوتاه می سازد كه البته همه اینها از عنایات اوست. پس از این از خداوند دو چیز را درخواست می كند، نخست این نعمت را كه به تقدیم شكر آن پرداخته است كامل گرداند، چنان كه خود فرموده است: (و لئن شكرتم لازید نكم) دیگر توفیق تمسك به ریسمان محكم الهی یعنی دین قویم اوست كه هر كس به آن چنگ زند او را از در افتادن در پرتگاه نابودی و ژرفنای دوزخ نگه می دارد. سپس به رسالت آسمانی پیامبر اكرم (ص) گواهی می دهد، و به شرح احوال آن حضرت در ادای این رسالت می پردازد، واژه غمره را برای سختیهای بسیار و ناگواریهای زیاد كه از هر سو در آغاز بعثت به آن بزرگوار رو آورده بود استعاره فرموده است، زیرا این حوادث انبوه به آبی كه بر رویهم انباشته و متراكم شود شباهت داشته است، واژه خوض (فرورفتن) ترشیح این استعاره و اشاره به همین ر

نجهای بسیار و مصیبتهای اندوهباری است كه پیامبر اكرم (ص) در آغاز دعوت خود از مشركان تحمل فرموده است جمله تجرع فیه كل غصه كنایه از غمها و اندوههایی است كه بر اثر این رخدادهای ناگوار پیاپی برخود هموار می ساخته است، منظور از تلون ادنین این است كه دلهای خویشان پیامبر (ص) در این هنگام از او برگشته و هر كدام به گونه ای بر ضد او دگرگون شده بود، و مقصود از جمله تالب الاقصون گردهمایی غیر اقارب و بیگانگان بر ضد او و همدستی آنها با طوایف مختلف عرب از دورترین نقاط عربستان برای جنگ با اوست. فرموده است: و خلعت الیه العرب... تا رواحها. دو جمله مذكور دو مثل رایج است كه امام (ع) برای بیان شدت شتاب اعراب در جنگ با پیامبر (ص) بدانها تمثل جسته است، برای این كه اسب در هنگامی كه لجامش رها شود از هر موقع دیگر تیز پاتر و زمانی كه بر شكم شتر سواری بكوبند از هر زمان دیگر تندروتر است، به علاوه این مثلها اشاره دارد به این كه اعراب سواره و پیاده به جنگ با پیامبر (ص) شتافتند. فرموده است: حتی انزلت بساحته عداوتها. مراد از عداوت در این جا، جنگها و شرارتهای آنهاست كه نتیجه و حاصل دشمنی است و اطلاق آن بر جنگ بر سبیل مجاز بوده و از باب نهادن ن

ام سبب بر مسبب است. كسانی كه با تاریخ آشنایی دارند می دانند پیامبر گرامی (ص) برای ادای رسالت خود، و جلب خشنودی ذات مقدس پروردگار چه رنجها و سختیها را برخود هموار كرد، از جمله این كه قریش او را در آغاز دعوت پیوسته استهزا و مسخره كردند و به او سنگ زدند تا پشت پاهایش خونین گشت و كودكان بر او فریاد كشیدند، و شكمبه بر سر او خالی كردند، و جامه اش را به گردنش پیچانیدند، و او و كسانش را سالهایی در شعب بنی هاشم محصور، و هرگونه رفت و آمد و داد و ستد و ازدواج و گفتگو با آنها را ممنوع كردند، و اگر این نبود كه تنی چند به سبب خویشاوندی و یا علل دیگر بر آنها ترحم آورده شبانه بطور پنهانی اندكی آرد یا خرما به آنها می رسانیدند از گرسنگی تلف شده بودند، سپس آن همه اذیت و آزاری كه بر اصحاب و یاران او وارد كردند، و آنها را مورد انواع شكنجه ها قرار دادند، چنان كه آنان را گرسنه نگه می داشتند و در آفتاب سوزان به بند می كشیدند و از دره ها و شكاف كوههای مكه بیرون می راندند، تا این كه برخی از آنها ناگزیر شده به كشور حبشه رو آورند، و خود آن بزرگوار نیز از شر قریش و دشمنان خود گاهی به طایفه ثقیف، و زمانی به قبیله بنی عامر و موقع دیگر به ر

بیعه الفرس و جز آنان پناه می برد، پس از این، طوایف عرب برای كشتن و ترور شبانه او همدست شدند و آن حضرت ناگزیر فرزندان و كسان خویش را ترك، و با رمقی كه از جان برایش باقی مانده بود، از آنان گریخت و به اوس و خزرج پناه برد، و پس از آن كه به مدینه رسید اعراب مكه آرام نگرفته جنگ را بر ضد او بر پا كردند و دسته های سپاهی برای نبرد با او گسیل داشتند و مركبهای خود را برای این كار به تاخت و تاز در آوردند، تا آن گاه كه خداوند او را یاری و برتری داد، و دین خود را نیرومند و آشكار فرمود.

[صفحه 773]

یعمدونكم: شما را پریشان و گرفتار می سازند. ضرا: درختان درهم پیچیده ای كه انسان را در خود پنهان سازد. العماد: كار سخت و دشوار، الحاف: اصرار زیاد، شجو: اندوه، اعلاق: جمع علق، كالای گرانبها، تمویه: تزویر و چیزی را بر خلاف واقع جلوه دادن، اضلعوا: كج و منحرف ساختند، ضلع: كج، ضلع: به فتح لام كجی طبیعی و خلقتی، لمه: با تحفیف، دسته و گروه، حمه: با تشدید زبانه آتش، با تخفیف، نیش كژدم. ای بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزگاری سفارش می كنم، و از اهل نفاق و دورویی برحذر می دارم، زیرا آنان گمراه و گمراه كننده اند، لغزیدگانند و دیگران را می لغزانند، به رنگهای گوناگون در می آیند و به هر وسیله و با هر زبان درصد فریفتن شمایند، و در هر فرصتی شما را هدف خود قرار داده، و در هر كمین گاهی در كمین شما نشسته اند، دلهایشان بیمار و ظاهرشان از نشانه های آن پاك است، پنهانی به سوی مقاصد خویش گام بر می دارند، و مانند حركت بیماری در بدن، آرام آرام به جنبش درمی آیند، سخن پردازی آنها دواست و گفتارشان شفاست، لیكن كردارشان دردی است درمان ناپذیر، بر رفاه و آسایش دیگران حسد می برند، و بر سختی و گرفتاری مردم می افزایند، و

امیدها را به نومیدی بدل می گردانند، آنها در هر راهی برای خود كشته ای، و به سوی هر دلی وسیله ای دارند، و در هر غم و اندوهی اشكها می ریزند، مدح و ستایش را به یكدیگر وام می دهند و پاداش خود را انتظار دارند، اگر درخواستی كنند اصرار می ورزند، و اگر كسی را سرزنش كنند پرده از كار او برمی دارند و اگر حكمران شوند ستم را از حد می گذرانند، در برابر هر حقی باطلی، و برای هر راستی كجی و برای هر زنده ای كشنده ای و برای هر دری كلیدی و برای هر شبی چراغی آماده كرده اند، اظهار نومیدی و بی طمعی را برای رسیدن به مطامع خود وسیله قرار می دهند تا بازار خود را رونق دهند، و متاع خدعه و تزویر خویش را به صورت كالایی ارزنده رواج بخشند، سخن می گویند و حق را به باطل می آمیزند، و با توصیف می پردازند و باطل را به صورت حق جلوه گر می سازند، راه را برای فریب دادن مردم هموار گردانیده، و طریق رهایی آنان را از تنگنای نیرنگهایشان پرپیچ و خم ساخته اند، آنان یاران و پیروان شیطان و زبانه آتش دوزخند: (اولئك حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون). پس از این امیرمومنان (ع) به تقوا و پرهیزگاری سفارش می كند، و آنان را از منافقان برحذر می دارد، و ویژگ

یهای این گروه را برمی شمارد تا آنان را بشناسند و از آنها دوری گزینند و نفرت پیدا كنند، زیرا اینها هم گمراهند یعنی از راه خدا منحرف شده و هدایت نیافته اند و هم با القای شبهه های باطل و سخنان نادرست دیگران را به گمراهی می كشانند، معنای الزالون المزلون نیز همین است. تلون آنها كنایه از این است كه منافقان به سبب مقاصد باطل و اغراض فاسدی كه دارند احوال آنها پیوسته در تغییر، و گفتار و رفتار آنها جوراجور و دستخوش دگرگونی است و با هر كسی با چهره و زبانی جداگانه برخورد می كنند، تفتن منافقان یعنی كوشش آنان برای این كه دیگران را در فتنه و بلا اندازند نیز به همین معناست و به گوناگونی گفتار و رفتار آنها برحسب اغراض و مقاصدی كه دارند اشاره دارد، و مقصود از جمله یعمدونكم بكل عماد بیان این است كه منافقان قصد دارند به هر نیرنگ و فریب مومنان را دچار هرگونه سختی و ناگواری سازند و منظور از جمله یرصدونكم بكل مرصاد پیگیری و بررسی اقسام نیرنگها از طرف منافقان است تا بتوانند از طریق حیله و تزویر، در نابودی مومنان اقدام و آنها را به هر سختی و بدبختی دچار سازند، مراد از بیماری دلهای منافقان و پاكیزگی ظاهر آنان، دردهای نفسانی است كه جان

آنها را فرا گرفته مانند حسد و كینه و مكر و فریب، كه در نهان بر ضد آنان حیله و تزویر به كار می برند، و در آشكار نسبت به آنان اظهار خوشرویی و دوستی و محبت و خیرخواهی می كنند، و این رویه كه انسان با زبان چیزی را خوب و پسندیده بداند و خلاف آن را در دل داشته و پنهان كرده باشد قانون و ضابطه نفاق است، مقصود از واژه صفاحهم صورت ظاهر آنهاست، و مراد از پاگیزگی صورتهایشان سلامت ظاهر آنها از بیماریهایی است كه دلهای آنها را فرا گرفته است. فرموده است: پنهانی گام برمی دارند. این سخن كنایه از این است كه اقدامات زبانی و عملی خود را در جهت مقاصد و اهدافی كه دارند پوشیده داشته و دور از فهم و اطلاع دیگران انجام می دهند، جمله و یدبون الضراء نیز به همین معناست، واژه های خفاء و ضرار و بنابر ظرفیت منصوبند، و اینها برای كسی كه در صدد فریب دیگری است مثل آورده می شود. فرموده است: وصفهم دواء... تا العیاء. یعنی: آنها مانند زاهدان و پارسایان مردمان را موعظه كرده به پرهیزگاری و فرمانبرداری خداوند دستور می دهند، آشكار است كه این سخنان درمان ناپاكی و شفابخش گمراهی است، اما با گناهانی كه مرتكب می شوند كردار آنها كردار فاسقان و گمراهان است، و

گناه بزرگترین درد درمان ناپذیر است. فرموده است: حسده الرخاء. یعنی اگر در زندگی كسی فراخی و گشایشی بینند بر او حسد می ورزند، و موكدوا البلاء و اگر كسی را در سختی و گرفتاری مشاهده كنند با سخن چینی و فتنه انگیزی بر رنج و محنت او می افزایند، به جای صفت موكدوا، مولدوا (تولیدكنندگان) نیز روایت شده و معنای آن روشن است، و مقنطوا الرجاء یعنی اگر كسی امید چیزی را داشته باشد مقتضای طبع آنها این است كه او را نومید گردانند، زیرا روش منافق دروغگو همواره بر این است كه دور را نزدیك و نزدیك را دور نشان دهد. فرموده است: لهم بكل طریق صریع. این سخن اشاره بر این است: كسانی كه در نتیجه فریب و نیرنگ اینها كشته شده یا آزار و آسیب دیده بسیارند، واژه طریق یا كنایه از مقاصد گوناگون منافقان، و یا منظور نیرنگها و بداندیشیهای مختلف آنهاست كه در هر صورت مستلزم اذیت و آزار دیگران است. فرموده است: الی كل قلب شفیع. یعنی: از ویژگیهای منافق این است كه در هر دلی به گونه ای راهی خاص او پیدا كند، و برای نفوذ در وی وسیله ای جداگانه فراهم سازد، تا خود را دوست همگان حتی دشمنان قلمداد كند، و بدین طریق بتواند فتنه به راه اندازد و شور و شر به پا سازد،

و در واقع او دوست همگان نیست بلكه دشمن همگی است، همچنین جمله لكل شجو دموع كنایه از این است كه برای دست یافتن به مقاصد و اغراض خود در برابر گریه و اندوه دیگران، به دروغ اظهار غمگینی می كنند و اشك می ریزند در حالی كه آنان دشمن غمدیدگانند. فرموده است: یتقارضون الثناء و یتراقبون الجزاء. یعنی هر یك از آنها همكار خود را می ستاید تا او نیز به ستایش وی اقدام كند و در برابر كار خود از او انتظار پاداش دارد. فمروده است ان سالوا الحفوا. یعنی: اگر از كسی درخواستی داشته باشند برای این كه او درخواست آنها را انجام دهد اصرار می ورزند و پافشاری می كنند، و این از صفات زشت به شمار آمده چنان كه حق تعالی فرمود است: (لا یسلون الناس الحاقا). فرموده است: و ان عذلوا كشفوا. یعنی اگر كسی را سرزنش كنند عیبهای او را آشكار و از این طریق او را شرمنده و سرافكنده می سازند و بسا این كه عیبهای او را در حضور كسی به او می گویند كه دوست نمی دارد وی در جریان آنها قرار گیرد، و اینها از آن ناصحان خیراندیش نیستند كه در هنگام عتاب و بازخواست پرده از گناه انسان برندارند و به كنایه ای لطیف و سربسته اكتفاء كنند، و ان حكموا اسرفوا یعنی اگر یكی از آنها حكمر

انی و فرمانروایی یابد در بیدادگری و شكمخوارگی زیاده روی می كند، و در شهوترانی و بهره گیری از خوشیهای دنیا پا از حد فراتر می گذارد، زیرا او به سبب جهل و نادانی نمی تواند عواقب كارها را پیش بینی كند و می پندارد هیچ كاری بهتر و بالاتر از آنچه او می كند در این جهان نیست، جمله قد اعدوا لكل حق باطلا یعنی برای این كه حق را باطل جلوه دهند و آن را در جامه تزویر خود بپوشانند شبهاتی آماده كرده اند، و لكل حی قاتلا این كه برای هر زنده ای كشنده ای فراهم ساخته اند كنایه از این است كه برای از میان بردن هر حقی وسیله ای مهیا كرده اند، وحی در این جا اعم از انسان زنده و هر امری است كه هنگامی كه آنان در صدد تباهی و نابودی آن برمی آیند ثابت و پا بر جا باشد، جمله و لكل باب مفتاحا یعنی برای هر دری از حیله و تزویر كلیدی ساخته اند، واژه مفتاح (كلید) استعاره است، در عبارت و لكل لیل مصباحا واژه لیل (شب) برای امور مشكل و مبهم استعاره شده است، همچنین واژه مصباح (چراغ) برای آراء و نظریاتی كه آنان در این گونه امور اظهار و بدینوسیله در آن دخالت كرده نیرنگ خود را به كار می برند استعاره شده است، مانند حیله ای كه عمرو بن عاص در جنگ صفین در شبی

كه به لیله الهریر معروف است به معاویه آموخت تا لشكریان شام قرآنها را بر سر نیزه ها بلند كنند و از سپاه عراق بخواهند كه قرآن میان آنها داوری كند، و برای رهایی از جنگی كه شامیان را به ستوه آورده بود جز این رای منافقانه و نیرنگ زیركانه راهی نبود، معنای عبارت یتوصلون الی الطمع بالیاس این است كه منافقان با اظهار بی نیازی از آنچه در دست مردم است و زهد نمایی، به مطامع خود دست می یابند، چنان كه راه و روش بسیاری از زاهدان این زمان است، توصیف منافقان به این كه چیزی را كه می خواهند به دست آورند ضد وسیله تحصیل آن را به كار می برند، بلیغ ترین تعریف ممكن درباره اهل نفاق و تزویر است. فرموده است: لیقیموا به اسواقهم. واژه اسواق (بازارها) برای همین رفتار ریاكارانه و مزورانه منافقان با مردم، و طریقه داد و ستد آنان استعاره شده، و پیروی آنها از این روش برای این است كه بازار خود را گرم داشته، و كالای ریا و تزویر خویش را رواج بخشند، جمله و ینفقوا به اعلاقهم نیز به همین معناست، واژه اعلاق (چیزهای نفیس) برای آراء و اندیشه های منافقان كه به پندار خودشان بسیار ارزشمند و عالی است، استعاره شده است فرموده است: یقولون... تا فیوهمون. یعنی

منافقان با گفتار خود شبهه در دلها می اندازند و باطل را به صورت حق جلوه گر می سازند. فرموده است: قد هونوا الطریق. یعنی اینان می دانند برای پیشبرد مقاصد و نیرنگهای خود چگونه گام بردارند و راه خویش را هموار سازند، جمله و اضلعوا المضیق به معنای این است كه تنگناها را پیچ و خم دار كرده اند، واژه مضیق كنایه از طرق دقیق مداخله در امور است و منظور از پیچ و خم دادن به طرق مذكور این است كه منافقان هنگامی كه بخواهند در امر مشكل و دشواری خود را وارد سازند، قصد خود را اظهار نمی دارند و وانمود می كنند كه هدف آنها چیز دیگری است، تا كار خود را از نظر دیگران پوشیده داشته و امر را بر آنان مشتبه سازند كه مبادا بر حیله و تزویر آنها آگاه شوند و مقصود آنان حاصل نگردد. فرموده است: فهم لمه الشیطان. یعنی آنان یاران و پیروان شیطانند، و حمه النیران واژه حمه با تخفیف برای شرارتهای بزرگ آنها استعاره شده زیرا شرارتهای منافقان مانند شعله های سوزان آتش موجب اذیت و آزار است.


صفحه 773، 773.